سلام ! ببخشید که یک مدتی نبودیم ! البته اینجا در خدمت شما نبودیم وگر نه جای دیگری حضور داشتیم ؛ از آنجائی هم که هر غیبتی دلیل دارد ،غیبت ما هم بی دلیل نبود.ا
اول اینکه چند روزی شدیدا بیمار بودم ودر گیر دوا ودرمان ودکتروبیمارستان وآزمایشگاه وقرص وآمپول وسرم و...خب این یک طرف قضیه.ا
دوم اینکه به خاطر بیماریم چند روزی سر کار نیامدم واستراحت مطلق بودم ؛ وقتی هم که تشریف فرما گشتم با حجم عظیمی از کار وترجمه وپیگیری وغیره مواجه بودم واز آن گذشته این است که اصلا به کامپیوتر هم دسترسی نداشتم ، این هم طرف دیگر قضیه.می بینید که همه کائنات وابر وباد وباران ومه وخورشید وفلک سخت در کار بودند تا شما چند روزی از دست من وآن نوشته هام راحت باشید.ا
واما جواب بعضی از کامنتها را هم بد نیست بدهیم؛ ثواب دارد.در مورد فونت که دوستان ازآن ایراد گرفته بودند ؛ دلیلش را نمی دانم ، البته بعد از آن همه را نا جوانمردانه تغییر دادم ومتحد الشکل والقیافه شدند( از فونت / اریال/ استفاده کردم)- جهت اطلاعات عمومی دوستان عرض کردم.آن فونت پیشنهادی (تاکاهوما یا تاناکورا )یا نمی دانم چی را هم من ندارم.به بزرگ منشی خود ببخشید مرا!ا
اما نا خوانا یا سخت فهمیدن آن شاید برمی گردد به شیوه فجیع نگارش وبیان آنها ؛ به قول جواد :"نیلوفر مهتابی وآسمان سبز ومناره بنفش وبید تنها ومریم یاسی و سکوت صورتی وعشق نارنجی واز این جور چیزها"آخه تو اینها را از کجا میاری؟ خب بندگان خدا حق دارند؟؟ا
خب چه کنم انتزاعی نوشتن را دوست دارم. شاید به همین خاطر هست که کمی نا مانوس باشد؛ اما اصلا نگران نباشید : چون کم کم عادت می کنید .همیشه همینطور بوده !یعنی از همون دوران درس و مدرسه دوستام این مشکل را داشتند ؛ آنها هم کم کم انس گرفتند!ا
در مورد این /الف/آخر پاراگرافها هم که امیر آقا فرموده بودند ، باید در جواب عرض کنم که:وقتی شما تنها یک وسیله دراختیار دارید و آن هم چکش باشد، پس برای نگهداشتن (نقطه و سه نقطه ودیگر علائم موجود)در پایان سطر مجبورید که از میخ استفاده کنید ؛که آن هم به شکل الف در پایان سطر نمایان می شود.اینه دیگه .ا
دیگر در مورد شعری که از" شل سیلور استاین " به زبان انگلیسی نقل کردم این مژده را خدمت دوستان بدهم که نه تنها اصلا قصد ندارم که ترجمه اش را بنویسم بلکه در آینده نیز اشعارانگلیسی زیادی خواهم نوشت "بنا بر این بهتر است که فکری به حال خویش نمائید"ا
لطافتی که در این شعر هست ، به تمام معنای کلمه فوق العاده است. تازه کلی هم نکات تربیتی وروانشناسی کودک در آن نهفته است.مثلا اگرما از پدر عزیزمان می پرسیدیم که : بابائی اگه یه روزی دیگه خورشید نتابه؟ یا دیگه بارون نیاد؟ یا دیگه باد نوزه؟ یا سبزه رشد نکنه؟ چی می شه ؟ آنوقت چی پیش میاد ؟ فکر نمی کنم که چنین جوابهای لطیف وملموسی تحویلمان می دادند. بلکه بهمان می گفتند که :اولا این توسط خدا اداره می شه و نمی شه که اینها نباشه وچی! داری عظمت خدا را انکار می کنی!خدا صلاح دانسته که اینها باشند وتا زمانی هم که خدا بخواد هستند ودست ما نیست . همین .دیگر اینکه خوب نیست که بچه در مورد همه چیز سؤال کنه!ویک نگاه عاقل اندر سفیه حواله مان می شد که شما حالیتون نیست و یک چیزهائی تو این دنیا هست که هیچکس نمی داند ونباید هم در موردشان سؤال کرد واین جور فضولیها به تو نیومده بچه!و...خلاصه اینکه کار به جاهای باریک ووخیم کشیده می شد(بدون شرح) که دیگر حس لطیف کودکیمان به این زودی سر بر نمی آورد ودیگه هم حالا حالاها کنجکاویمون نمی گرفت .البته تمام اینها درست ؛اما بگذریم...ا
بحث در این مورد مفصل است که دیگر از حوصله این بحث خارج است .باشد که حداقل ما در تربیت فرزندانمان دقیقتر باشیم. ا
شوق کبوترانه پرواز ؛ در من ؛ همیشه زنده ترین است، حتی اگر در میان مرغهای مفلوک خانگی باشم!ا