در اتوبوس و مترو با یار مهربان
کلی حساب و کتاب کردم و دو دوتا چهارتا کردم ـ که البته خیلی هم به چهارتا نرسیدم ولی شما همان چهارتا فرض کنید ـ دیدم که برای تردد و رفتن به اینور و آنور که معمولا با تاکسی و سواری انجام میدادم، کلی دارم هزینه میکنم و به عبارتی این مسئله در شرایطی که هستیم برایمان دارد سنگین آب میخورد
به این نتیجه رسیدم که اینجوری نمی شود و باید کار دیگری کرد که بشود
پس از این به بعد برای حمل و نقل خودم از اتوبوس و مترو استفاده می کنم .مگر در موارد بسیار استثنائی و حیاتی و حساس !!! در ضمن پای پیاده هم میشود بعضی از مسیرها یا قسمتی از آنها را طی نمود، که در این هوای پائیزی پیادهروی کلی میچسبدو فاز میدهد؛ هم فاله و هم تماشا !ا
در عوض میتوانم به جایش کتاب بخرم. یعنی تقریبا میشود هفتهای یکی دوتا کتاب! که قطعا از ماهی یکی دوتا کتاب که سهمیه سابق بود، بهتر است و آرامبخشتر !ا
برای استفاده از سرویس حمل و نقل عمومی باید زودتر از خانه بزنم بیرون و بیشتر زمان و مسافت را در نظر بگیرم. هر چند که به اصطلاح مسیرها کمی دورتر و کج و کوله میشود؛ اما در عوضش چندتا حسن دارد: اول اینکه در وسیله های عمومی چندتا آدم می بینم واز این آدم بهدوری در میآیم . دوم در بطن جامعه قرار میگیرم. سوم از آخرین اخبار و رویدادها مطلع میشوم
به این نتیجه رسیدم که اینجوری نمی شود و باید کار دیگری کرد که بشود
پس از این به بعد برای حمل و نقل خودم از اتوبوس و مترو استفاده می کنم .مگر در موارد بسیار استثنائی و حیاتی و حساس !!! در ضمن پای پیاده هم میشود بعضی از مسیرها یا قسمتی از آنها را طی نمود، که در این هوای پائیزی پیادهروی کلی میچسبدو فاز میدهد؛ هم فاله و هم تماشا !ا
در عوض میتوانم به جایش کتاب بخرم. یعنی تقریبا میشود هفتهای یکی دوتا کتاب! که قطعا از ماهی یکی دوتا کتاب که سهمیه سابق بود، بهتر است و آرامبخشتر !ا
برای استفاده از سرویس حمل و نقل عمومی باید زودتر از خانه بزنم بیرون و بیشتر زمان و مسافت را در نظر بگیرم. هر چند که به اصطلاح مسیرها کمی دورتر و کج و کوله میشود؛ اما در عوضش چندتا حسن دارد: اول اینکه در وسیله های عمومی چندتا آدم می بینم واز این آدم بهدوری در میآیم . دوم در بطن جامعه قرار میگیرم. سوم از آخرین اخبار و رویدادها مطلع میشوم
همچنین در راستای جلوگیری از به هدر رفتن زمان، همان کتابها را در اتوبوس و مترو میخوانم. البته به شرطها و شروطها ! یعنی منوط به اینکه سعادت نصیب حالم شود و جا برای نشستن پیدا کنم
در ضمن هر چهقدر هم که عجله داشته باشم، عمرا اگر دنبال اتوبوس و مترو بدوم ! سنگین و رنگین مینشینم در ایستگاه و عینکم را در میآورم و کتابم را میخوانم
فقط بزرگترین اشکال این ماجرا سوای حمالی کتابها، این است که احتمالا یک روزی این کتابها (قبلی و جدید) پس از خوانده شدن باید در جایی شبیه به کتابخانه قرار بگیرند و اشکال عمده آن دقیقا همینجاست که کتابخانه فعلی ما در حال انفجار است
لاجرم باید از یک چیز دیگر بزنیم تا بتوانیم به جایش یک قفسهای، کتابخانهای، چندتا تیر و تختهای تهیه کنیم ، که این کتابهای زبان بسته و مفلوک ما از کارتنخوابی و پلاس بودن رهایی یابند !ا
در ضمن هر چهقدر هم که عجله داشته باشم، عمرا اگر دنبال اتوبوس و مترو بدوم ! سنگین و رنگین مینشینم در ایستگاه و عینکم را در میآورم و کتابم را میخوانم
فقط بزرگترین اشکال این ماجرا سوای حمالی کتابها، این است که احتمالا یک روزی این کتابها (قبلی و جدید) پس از خوانده شدن باید در جایی شبیه به کتابخانه قرار بگیرند و اشکال عمده آن دقیقا همینجاست که کتابخانه فعلی ما در حال انفجار است
لاجرم باید از یک چیز دیگر بزنیم تا بتوانیم به جایش یک قفسهای، کتابخانهای، چندتا تیر و تختهای تهیه کنیم ، که این کتابهای زبان بسته و مفلوک ما از کارتنخوابی و پلاس بودن رهایی یابند !ا
4 Comments:
قابل توجه خوانندگان عزیز بلاگ هدی خانم
احتراما باستحضارمی رساند که هدی خانم اغلب کتابهای بنده را پیشاپیش از کتابخانه به بیرون منتقل و در پذیرایی مستقر کرده اند. در واقع کتاب های عمدتا فیزیک بنده را دراردوگاه موقت اسکان داده اند. بنده مضلومیت خود را با کمک ابزار آلات اینترنتی به جامعه گوش بشری می رسانم
کمک کنید.
By Anonymous, at November 07, 2006 1:45 PM
بی سواد مضلومیت چیه؟
مظلومیت
By Anonymous, at November 07, 2006 2:05 PM
جامعه گوش بشری !؟
دیگه چیه ؟
حقته که کتابهات بیرونه ! بی سواد
By Anonymous, at November 07, 2006 2:12 PM
فکر جالبی است ! شاید ما هم اینکار را کردیم
By Anonymous, at November 08, 2006 1:47 AM
Post a Comment
<< Home