.comment-link {margin-left:.6em;}

حرفهائی به رنگ سکوت

Friday, October 20, 2006

!!! به افتخار خودم

پیرو این که از خوبی و خوشی احوال نمی‌دانم چه کنم ؟ این روزها پشت سر هم دسته گل به آب می‌دهم و به همین دلیل هم الان خونه‌مون شبیه یک باغ پر از گل شده !ا
البته بنا به یک سری مسائل امنیتی از ذکر کلیه دسته گلها - بخوانید خرابکاری - خودم معذورم ! ا
! من از هایبر نیت بدم می آید
بدین ترتیب ـ اگر گفتید به کدام ترنیب ؟ ـ من و جواد سانسی از این کامپیوتر استفاده می‌کنیم . در این هیچ مشکلی نیست ! اما مشکل آنجاست که این جانب بدون اطلاع قبلی از ما وقع ، به اصطلاح پشت کامپیوتر نشستم و تصمیم گرفتم که بالاخره یک کار نیمه تمام را به انجام برسانم و مشاهده کردم که دو صفحه فایر فاکس آن پائین روی تول‌بار خودنمائی می‌کنند . اما وقتی که کارم تمام شد در کمال خونسردی کامپیوتر را به جای اینکه هایبرنیت کنم ؛ خاموش کردم ! یعنی اینکه آن‌دو صفحه - به خیال خودم - پرید. اما فردایش فهمیدم که آن دوصفحه نتیجه سرچ پنج ساعته جواد بوده برای روزنامه ! که هر کدام از آنها هم حاوی سی تا تب و صفحه دیگر بوده ! به همن راحتی همه آنها را پراندم رفت پی کارش . بنده خدا جواد چیزی نگفت . فقط هر پنج دقیقه می گفت باید دوباره بشینم و کلی سرچ کنم. هیچی نگفت ها ! فقط نان استاپ و علی الاتصال و علی الدوام همین را تکرار می‌کرد. من مانده بودم و دنیایی شرمندگی !!ا
! ملالی نیست جز دوری شما
بعد از چند روز سر درد شدید، طبق معمول سر خود تصمیم گرفتم که یک مسکنی که تازه گرفته بودم را مصرف کنم تا بلکه این سر درد لعنتی ـ که خودم خوب می دونم از بی خوابی و فکر و خیال و عصبی شدنهای درونیه ـ کمی آرام گیرد.این نشان به آن نشان که من قبلا دوز بیست میلی همان قرص مسکن را استفاده می کردم و نا ثینگ هپن ! خلاقیت به خرج دادم و این دفعه دوز صد میلی ان را مصرف کردم ... چشمتان روز بد نبیند ! غیر از بیست ساعت خواب یکسره و تا یکی دو روز گیج و ویج زدن و شلنگ تخته انداختن در خانه ! دست و پایم نیز در خواب ناز تشریف داشتند یعنی کاملا بی حس شده بودند و تعادلم را در هنگام راه رفتن از دست داده بودم و البته تا دو سه روز بعدش هم کما کان خوابیده بودم ... الان هم تقریبا هوشم اومده سر جاش و ... البته من مقصر نیستم. تقصیر دکتر داروخانه است که داروی به این خفنی را بدون نسخه پزشک که سهله ! حتی از من نپرسید که برای کی و چی می خواهم ؟ فقط گفت به خانواده سلام برسونید ، پدر را خیلی وقته ندیدم ! من هم گفتم که مسافرتند. ... نه خدائیش تقصیر من چیه ؟ سر کلاس زبان بچه‌ها می گفتند که برای سر دردشان می‌خورند ... به گمانم یک راه جدید برای خودکشی پیدا کردم !!ا
! لینک باز می‌کنم، پس هستم
موقعی که یک سایتی یا وبلاگی یا حالا هر چیز دیگری را می خوانم ، هم‌زمان هر چی لینک دارد همان اول کار باز می‌کنم ؛ تا خیالم راحت باشد و نیازی نیست که حتی به اینترنت وصل باشم. حالا فرض کنید که مثلا هم‌زمان چند تا صفحه باز باشد و ... و صد البته موقعی که دارم آن صفحات را می‌خوانم ! نمی دانم که چی به چی است و کلا همه را با هم قاطی می‌کنم !!! اگر موضوع بیارزد که دوباره همه لینکهای مربوطه را به ترتیب باز می کنم و نه کیلوئی ! و گر نه هیچی !!! این هم یه شیرین کاری دیگر!!ا
ما بقی افتخارات بماند ...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home