... اگر کوچههای زندگیم بن بست نبود
این مطلب را پارسال در یک حال و هوای خاصی نوشته بودم البته نه خاصتر از امسال ... یکی از دلایلی که این مطلب را دوست دارم به خاطر چت قبل و ایمیل بعد از نوشتن آن است ! اما از پارسال تا امسال خیلی چیزها فرق کرده ... یادش بخیر
**********
***
اگر نامهام به نام تو آغاز میشد، اگر دفترم با یک اشاره تو باز میشد
اگر دستهایم با نفس تو گرم میشد، اگر دلم با لبخند تو نرم میشد
اگر پشت درهای بسته نبودم و اگر از روزگار خسته نبودم
باز میتوانستم همسایه یاس باشم ، یا همبازی پروانهای با احساس باشم
اگر دیوارهای سرد روبرویم قد نمیکشیدند، اگر بادهای ولگرد سیبهایم را از شاخه نمیچیدند
اگر آرزوهای ریز و درشتم پرپر نمیشد، اگر گوش فلک اینچنین کر نمیشد
اگر همه رودخانه ها آرام بودند، اگر زمین و زمان کمی رام بودند
اگر لباس فطرتم آلوده نیرنگ نمیشد و اگر دل دریائیام سنگ نمیشد
باز میتوانستم تا صبح با ستارهها بیدار باشم، یا عاشقانه در حسرت دیدار باشم
اگر افتادن برگ را باور میکردم، اگر آمدن مرگ را باور میکردم
اگر از عشق غافل نمیشدم، اگر این همه عاقل نمیشدم
اگر تپش قلب تو را فراموش نمیکردم، اگر فانوسهای خاطره را خاموش نمیکردم
اگر با اتفاقی که افتاد نمیرفتم و اگر از یاد تو چون باد نمیرفتم
باز میتوانستم با تو آغاز شوم، یا درون غنچه بمانم و راز شوم
اگر کوچه های زندگیم بن بست نبود، اگر دل ساده ام بت پرست نبود
اگر پیوسته سبزه ها و درختان را دعا میکردم، اگر نیمه شبها کمی تو را صدا میکردم
اگر این همه از همه جا بیخبر نمیشدم و اگر این همه بسته کاش و اما و اگر نمیشدم
باز میتوانستم نام تو را بر زبان بیاورم ، یا لا اقل دستی به سوی آسمان بیاورم
1 Comments:
می شه چت قبلش و ایمیل بعدشم بنویسید.
By Anonymous, at October 22, 2006 11:34 AM
Post a Comment
<< Home