! من دوستی دارم که از دشمن بی نیازم کرده
دیشب خیلی دلم گرفت و کلی ناراحت شدم. نه اینکه توقع نداشتم که اون کار را بکند ... اتفاقا کاملا واضح و مبرهن بود که چنین کاری را خواهد کرد و جالب هم انجاست که با علم به قضیه باز هم جا خوردم و ناراحت شدم و کلی گریه کردم و برای چند صدمین بار دلم برای خودم سوخت
نمی دانم چرا آدم دوست دارد که نزدیکانی که ادعای مهربانی و محبتشان گوش فلک را کر کرده، اندکی و فقط اندکی
مهربانتر از اینی باشند که هستند
خود خواهی آدمها واقعا از چه چیزی بر می خیزد و منشا واقعی آن چیست و کجاست ؟
به جای اینکه سنگی را از سرراه بردارند و یا لااقل کناری ایستند و نزاع ما را تماشا کنند از فرط محبت سنگ جلوی پایت میگذارند
انتظاری از کسی نیست
نه حتی گله و شکایتی
من دوستی دارم که از دست او ...
به دشمن شکایتها برم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home