.comment-link {margin-left:.6em;}

حرفهائی به رنگ سکوت

Friday, September 08, 2006

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم ؟

من بی مايه که باشم که خريدار تو باشم
حيف باشد که تو يار من و من يار تو باشم

تو مگر سايه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مايه ندارم که به مقدار تو باشم

خويشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم

هرگز انديشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم

گذر از دست رقيبان نتوان کرد به کويت
مگر آن وقت که در سايه زنهار تو باشم


مردمان عاشق گفتار تو ای قبله خوبان
چون نباشد که من عاشق ديدار تو باشم

من چه شايسته آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم

گرچه دانم که به وصلت نرسم باز نگردم
تا در اين راه بميرم که طلبکار تو باشم

نه درين عالم دنيا که در آن عالم عقبی
همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم

خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی
که نشايد که تو فخر من و من عار تو باشم

سعدی

1 Comments:

Post a Comment

<< Home