.comment-link {margin-left:.6em;}

حرفهائی به رنگ سکوت

Monday, July 24, 2006

بی تو خاکستریم

اگر تمام آن همه را دیدیم و شنیدیم

اگر لب فرو بستیم و نفس هم بر نیاوردیم

اگر دست و دل زخمی از این همه گفته و درشت شنیده

بی زخم مانده و حرفی، سخنی
... کلامی و سلامی نگفتیم
گمان مبر که آن همه درست بود و قبول داشتیم

که قبول داشتن و نداشتن ما

گره از کار فرو بسته نمی گشاید

تنها، حرمت گذاشتیم

خون دل خوردیم و سینه را از آهی پر ازخون انباشتیم

تا شاید یک روز، یک موسم

که می دانیم خیلی هم دور نیست

از " او" بگوئیم

از " او" که تمام ما بود و نیست

در شبهای بی " خود " بودن

نمی گوئیم که بی " تو" چونی و چندیم

اما می گوئیم که با " تو" همه اوئیم

مائیم
گرچه
خاکستریم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home