الاخلاق نصف الدین
اخلاق
همان عنصر نایاب در وجود خیلی از ما آدمها
اخلاق
همان حلقه گمشده در اکثرروابط ما آدمها
اخلاق
همان که آن پیغامبری ـ که با هزار جور راه کج و معوج دوست داریم که خود را به او بچسبانیم ـ فرموده : "بعثت لاتمم مکارم الاخلاق". همین
در حالیکه می خوانیم و می دانیم همه اینها را ، باز هم عمل نمی کنیم
می دانیم و خوب هم می دانیم که : اخلاق نصف دین است . اما انگار که معنی آنرا خوب درک نکردیم؛ یا چون انجام دادن آن با ادعا داشتن در مورد آن خیلی فرق می کند بی خیالش می شویم و گمان می بریم که حالا که این حرفها و احادیث را از بر هستیم و مثل نقل و نبات ـ وبلکه ارزانتر و راحتتر از آن ـ آنها را در هر جایی که به نفعمان بود به کار می بریم ؛ پس داریم انجام هم می دهیم. یعنی فی الواقع امر برایمان مشتبه می شود ، منظورم این است که وقتی داریم برای کسی ادعا می کنیم که چنینیم و چنان و اینکه چقدر انسان فاضل و فرهیخته ای هستیم و ... خودمان هم باورمان می شود که قطعا اینگونه هستیم
این یک فاجعه است که به دروغی که ساخته و پرداخته ذهن خودمان است دل ببندیم و ریا را در خود درونی کنیم و باور کنید که دل خوش کردن به این سرپوش وحشتناک است
نباید گمان برد که برای داشتن اخلاقی نیکو و پسندیده مثلا باید از صبح تا شب به روی همه تصنعی خندید ! یا از سحر تا غروب به این و آن دار وندار خود را بذل و بخشش کرد ! یا از شام تا بام ذکر گفت و نماز خواند ! یا سالی 14 ماه ـ لابد به نیت چهارده معصوم ـ به مکه و مدینه و ... زیارت رفت و دعا کرد تا محبوبتر شویم ! یا چه میدانم مثلا چه کا خاص و شاقی را باید انجام بدهیم! ...ا
خنده ای که در پس آن رأفت و مهربانی حقیقی در کار نباشد چه سودی دارد؟
از بر بودن اذکار گوناگون بی آنکه خشوع واقعی در درون باشد واقعا به چه دردی می خورد؟
همان عنصر نایاب در وجود خیلی از ما آدمها
اخلاق
همان حلقه گمشده در اکثرروابط ما آدمها
اخلاق
همان که آن پیغامبری ـ که با هزار جور راه کج و معوج دوست داریم که خود را به او بچسبانیم ـ فرموده : "بعثت لاتمم مکارم الاخلاق". همین
در حالیکه می خوانیم و می دانیم همه اینها را ، باز هم عمل نمی کنیم
می دانیم و خوب هم می دانیم که : اخلاق نصف دین است . اما انگار که معنی آنرا خوب درک نکردیم؛ یا چون انجام دادن آن با ادعا داشتن در مورد آن خیلی فرق می کند بی خیالش می شویم و گمان می بریم که حالا که این حرفها و احادیث را از بر هستیم و مثل نقل و نبات ـ وبلکه ارزانتر و راحتتر از آن ـ آنها را در هر جایی که به نفعمان بود به کار می بریم ؛ پس داریم انجام هم می دهیم. یعنی فی الواقع امر برایمان مشتبه می شود ، منظورم این است که وقتی داریم برای کسی ادعا می کنیم که چنینیم و چنان و اینکه چقدر انسان فاضل و فرهیخته ای هستیم و ... خودمان هم باورمان می شود که قطعا اینگونه هستیم
این یک فاجعه است که به دروغی که ساخته و پرداخته ذهن خودمان است دل ببندیم و ریا را در خود درونی کنیم و باور کنید که دل خوش کردن به این سرپوش وحشتناک است
نباید گمان برد که برای داشتن اخلاقی نیکو و پسندیده مثلا باید از صبح تا شب به روی همه تصنعی خندید ! یا از سحر تا غروب به این و آن دار وندار خود را بذل و بخشش کرد ! یا از شام تا بام ذکر گفت و نماز خواند ! یا سالی 14 ماه ـ لابد به نیت چهارده معصوم ـ به مکه و مدینه و ... زیارت رفت و دعا کرد تا محبوبتر شویم ! یا چه میدانم مثلا چه کا خاص و شاقی را باید انجام بدهیم! ...ا
خنده ای که در پس آن رأفت و مهربانی حقیقی در کار نباشد چه سودی دارد؟
از بر بودن اذکار گوناگون بی آنکه خشوع واقعی در درون باشد واقعا به چه دردی می خورد؟
نماز خواندن بی آنکه ما را از انجام کارهاب باز بدارد ، چه نفعی دارد؟
روزه گرفتن بی آنکه واقعا اخلاص را در خود بپرورانیم ، چه پیامی دارد ؟
به بیان ساده اینکه
اخلاق همان سادگی و عدم تکلف و ریا و رعایت یک ریزه کاریهای خاص است که متاسفانه آنقدر ریز است که به نظر خیلی از ما نمی آید . ریزه کاریهای رفتاری و دقتهایی که اثری بس شگرف دارند
اخلاق همان سادگی و عدم تکلف و ریا و رعایت یک ریزه کاریهای خاص است که متاسفانه آنقدر ریز است که به نظر خیلی از ما نمی آید . ریزه کاریهای رفتاری و دقتهایی که اثری بس شگرف دارند
به یاد ندارم که این گفته از کیست که : بسیاری از مسلمانان از روزه خود بهره ای غیر از تحمل گرسنگی و تشنگی نمی برند و از نماز خود جز خم و راست شدن نصیبی ندارند
امید است که چنین نباشیم و نباشد کسی
0 Comments:
Post a Comment
<< Home