و من به جستجوی جفت خويش خواهم رفت پرنده از لب ايوان پريد مثل پيامی پريد و رفت
پرندهی کوچک پرنده فکر نمیکرد پرنده روزنامه نمیخواند پرنده قرض نداشت پرنده آدمها را نمیشناخت پرنده روی هوا و بر فراز چراغهای خطر در ارتفاع بیخبری میپريد و لحظههای آبی را ديوانهوار تجربه میکرد
2 Comments:
اینک موج سنگین گذر زمان است که چون جوبار آهن در من میگذرد.
By Anonymous, at September 27, 2005 8:44 PM
پرنده گفت : چه بويی چه آفتابی
آه بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خويش خواهم رفت
پرنده از لب ايوان پريد
مثل پيامی پريد و رفت
پرندهی کوچک
پرنده فکر نمیکرد
پرنده روزنامه نمیخواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمیشناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بیخبری میپريد
و لحظههای آبی را
ديوانهوار تجربه میکرد
پرنده آه فقط يک پرنده بود
فروغ فرخزاد
By Anonymous, at September 27, 2005 9:47 PM
Post a Comment
<< Home