.comment-link {margin-left:.6em;}

حرفهائی به رنگ سکوت

Tuesday, August 16, 2005

بدون شرح و تصویر

بین خودمان باشه که : مردم عراق شدیدا معتقدند ـ چه ساکنین خود عراق و چه آنهایی که در ایران زندگی می کنند ـ که اکنون در عراق امنیت کامل برقراراست و همه چیز بر وفق مراد است ... اوضاع آنطور هم که رسانه ها نقل می کنند نیست ... انفجارها درون شهرهای بزرگ نیست ... دانشگاههای عراق یه چیز تو مایه های آکسفورد شده ! ... بازارها هم علی الوصف باید تو مایه های میدان محسنی خودمون باشه !!! ... از پارکها هم دیگه نگو و نپرس احتمالا پارک جمشیدیه ما باید بره جلو بوق بزنه!!! ... ما داریم خودمان ! عراق را اداره می کنیم اما آمریکا نباید از عراق خارج شود ... بابا اعتماد به نفس!!! .... راستی آمریکا هم قول شرف داده که عراق را به دبی تبدیل کنه .... خلاصه اینکه یه چیز تو مایه های هیچ ملالی نیست ، جز فراق یار ! ...ا

توضیح وا ضحات : شاید بعد از آنهمه اختناق و خفقان و فشار روانی و عدم امنیت ... باید هم این اوضاع گل و بلبل گونه به چشم می آید ...ا

همه اینها قبول اما ذهن چموش من بی خیال این چندتا سؤال نمی شه که :ا
سؤال اول : اگر اینگونه است که آنها می گویند پس چرا تمام عراقیهای مقیم ایران بر نمی گردند عراق ؟
سؤال دوم : چرا خانواده دکتر ابراهیم جعفری ـ نخست وزیر فعلی عراق ـ هنوز در لندن به سر میبرند ؟
سؤال سوم : چرا هنوزخانواده این نمایندگان مجلس یا در ایران هستند یا در خارج ؟ چرا هیچکدام جرأت نکردند خانواده های خود را به عراق ببرند ؟
سؤال چهارم : چرا همه در جواب میگن که بچه ها دوست ندارن بریم اونجا و گرنه ما که از خدامونه ؟
سؤال پنجم : چرا نمی گن که امنیت نیست ؟
سؤال ششم : چرا خانواده خودشان مشمول این قوانین اسلامی نیستند ؟
سؤال هفتم : چرا ... ؟
سؤال هشتم : چرا من اینها را نوشتم ؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home