.comment-link {margin-left:.6em;}

حرفهائی به رنگ سکوت

Monday, August 15, 2005

سه بریده از یک حقیقت

بریده اول : به طور عموم زنان عراق کم وبیش به این وضعیت خو کرده اند و به طور ذاتی این مسئله را پذیرفته اند که نمی بایست روی حرف مردان حرفی بزنند و در بسیاری از موارد اختیار تمام و کمال خویش را به دست مرد سپرده اند و بسیاری از امور روز مره خود را بر صرفا بر طبق نظر و خواست مرد پیش میبرند. حتی در خیلی جاها خودشان اعتقاد دارند" مردی که دست به زدنش خوب نباشد ، چه جور مردی است و... !!!" البته این امر در مورد زنانی که به اصطلاح در شهرهای بزرگ و یا خانواده های سر شناس و اسم و رسم دار و تحصیلکرده هستند، با این شدّت و حدّت صدق ندارد ؛اما زنان معمولی تر در خانواده اوضاع بسیار جالبی ندارند

بریده دوم : اکثراً فرزندان این خانواده ها ـ چه آنهایی که در ایران ساکنند و چه آنهایی که در عراق ـ در یک تعارض و شکاف وسیع روزگار می گذرانند ... چرا که در یک جاهایی جایگاه پدر توسط نادیده گرفته می شود ودر جایی جایگاه مادر توسط پدر لگد مال می شود ... آنها نمی دانند که اداره چه اموری توسط پدر است و چه اموری توسط مادر؟ آنها کمتر معنی اشتراک در تصمیم گیری را دیده اند و اینکه می شود که پدر و مادر هر دو به یک اتفاق نظر برسند! و شاید که این درد مشترک خانواده های ایرانی نیز باشد که یا پدر سالاری مطلق یا مادر سالاری مطلق بر جو خانواده حاکم است . روش اعتدال و برخورداری از جایگاه مساوی در خانواده و جامعه ، متأسفانه کمرنگ می نماید

بریده سوم : پس از خواندن و دیدن این اخبار شب تصمیم گرفتم که با چند تن از زنان عراقی به اصطلاح فعال در امور و مسائل سیاسی و زنان و ... تماس بگیرم که بیشتر جویا شوم و ببینم که زنان عراقی که در ایران زندگی می کنند چه موضعی را اتخاذ کرده اند ؟؟؟ اما ... جوابهایی که گرفتم جالب بود ... هر چند دور از انتظار نبود... ا
یکی گفت " خدا را شکر که دیگر صدام نیست ، اینها که مشکل بزرگی نیست ... درست می شود"ا
دیگری با عصبانیت " که تو چرا این حرفها را باور کردی ... اینها تماما نقشه آمریکا و دشمن است برای تفرقه افکنی بین مردم عراق ... زن و مرد نداره که ... همه می خواهیم که عراق رو خودمون! اداره کنیم ...."ا
یکی با خونسردی تمام اظهار بی اطلاعی کرد و " والا من که از صبح تا حالا پای ماهواره بودم ، از این تظاهرات و اعتراضها نه چیزی شنیدم و نه چیزی دیدم ... اینقدر سخت نگیر"ا
دیگری را در حال رانندگی پیدا می کنم در حالیکه صداش مدام قطع و وصل میشه می گقت " فکر نمی کنم کسی داره بیراه حرف میزنه ... همه چیز طبق احکام و شرع اسلام داره پیش میره ... الکی شلوغش کردند ...همه اش نقشه دشمنه برای تفرقه افکنی ! بین مردم عراق "ا
وقتی که ازش می پرسم که واقعا شما فکر می کنید که الان مردم عراق با هم متحدند ؟
با عصبانیت جواب میده که " بله .. البته اگه آمهایی مثل شما شایعه پراکنی نکنند ..."ا
از اینکه عصبانیش کردم لذت میبرم و می پرسم که پس این تقسیم عراق به چند تکه نشانه چیه ؟
می تونم مجسم کنم که الان چه قدر سرخ شده جواب میده که " همه چی قراره به نفع شیعیان تمام بشه ... زن و مرد هم نداره " ا

حو صله ام را سر برد ... می ترسم که تصادف بکنه و بندازه گردن من ... چند بار "الو الو" میکنم و تلفن رو قطع می کنم ....ا

و قص علی هذا .... ا
بعد التحریر : با خودم فکر می کنم که اینها برای یکبار هم که شده اگه خودشان یا دخترانشان از دست یک مرد کتک می خوردند؛ یا جایی حقشان نادیده گرفته می شد و ... باز هم نسبت به این مسئله این قدر بی خیال و بی تفاوت بودند ؟؟؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home