ماجرای ما وشغلمان
آیا این شغل انسان است که به او احساس خوبی می دهد یا بر عکس این مائیم که تعیین کننده حالت های احساسی خود نسبت به مشاغل هستیم ؟ و آیا اصلا شغل لذت بخش یا کسل کننده بدون وجود انسان معنی دارد ؟ خیلی ها را در طول روز غمگین و سرخورده می بینیم که بدون انگیزه و به اجبار مشغول انجام کارهایشان هستند و این دقیقا به خاطر دیدگاهی است که آنها نسبت به شغل خود دارند
به نظر بعضی افراد، این شغل ما نیست که به ما عشق وشور زندگی می دهد ؛ بلکه این ماهستیم که به کار روح می دهیم و آن را لذت بخش می سازیم
برخی نیز بر این باورند که کار با وجود انسان است که معنی می یابد و به خودی خود حامل هیچ احساسی نیست ، این ما هستیم که تعیین می کنیم چه کاری خسته کننده و چه کاری لذت بخش است ؟؟؟ احساس انزجار ، بدبختی ونا رضایتی دقیقا برخواسته از دیدگاهی است که ما نسبت به آن کار داریم
عده ای نیز معتقدند که هیچ شغلی بالاتر از شغل دیگر نیست و ما فقط می توانیم بگوئیم که شغل های متنوعی وجود دارد وبرای زندگی در این دنیا به کارهای گوناگونی نیاز داریم . می گویند که این درست نیست که انسانها کارها را به پست وعالی تقسیم کنند، چرا که همه کارها در کنار یکدیگر معنای اصلی خویش را می یابند و مکمل یکدیگدند
پاره ای از روانشناسان نیز اذعان میدارند که در هر کاری که هستید بدانید که می توانید بهترین احساس را به آن منتقل کنید و احساس رضایت و آرامش از درون شما ریشه می گیرد نه از کارتان؛ مهمترین نکته این است که شما در مورد شغل تان چگونه فکر می کنید ؟ همین
و در پایان اینکه همان نکات همیشگی را متذکر می شوند که : جرأت تغییر فکر را در خود بیدار کرده و به شغل تان معنی بهتری بدهید و از آن لذت ببرید ... چرا که خواه نا خواه بیشتر عمر خود را در محل کارتان سپری خواهید کرد ... هر کاری در جای خود با ارزش است ... خوشحال باشید که در این دنیا مسئولیتی برای شما در نظر گرفته شده است و سر هر کاری که هستید با عشق کار کنید
در این مورد باز هم خواهم نوشت و نه تنها در نقض خیلی از این ادعاها بلکه شاید کمی تا قسمتی هم ازدرگیریهای ذهنی که خودم با شغلم دارم هم می نویسم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home