.comment-link {margin-left:.6em;}

حرفهائی به رنگ سکوت

Thursday, May 26, 2005

عنصر انتخاب ـ برداشت دوم

در ادامه بحث گذشته باید این نکات را افزود که بسیاری از انسانها اصلا فی البداهه برای خود هیچ حق انتخابی قائل نیستند و مصداق واقعی " هر چه پیش آید ، خوش آید " هستند ...اینها در همه زمینه ها هیچ تحرک و عکس العملی از خود نشان نمی دهند ... مثلا در انتخاب همسر ، مادر و خواهر وپدرو که و که پسندد خوب است یا بالاخره بهانه قسمت و خواست خدا و... را دخیل بلا منازع می دانند ... این مثال بسیار ساده و کوچکی است که این آدمیان را برای من غیر قابل فهم می کند . آدمهائی که از سر تا پای آنها عجز و لابه تراوش می کنند و هیچگاه در طول عمرشان نه می توانند خودشان را محظوظ کنند و نه حظی نصیب دیگران کنند...ا
در زمره این افراد باید برخی از زنان و دخترکان بخت بر گشته ای را برشمرد که تا قبل از ازدواج پدر و برادر بزرگتربرای آنان تعیین تکلیف می کنند و هر آنچه که آنان صلاح بدانند باید اینان رفتار کنند و بعد از ازدواج هم طبق اوامر همسر ـ همسری که خود در انتخاب آن هیچ نقشی نداشتند ـ رفتار کنند ... ودر هیچ جای زندگیشان هم خودشان نیستند ...واقعا اینها از زندگیشان چه لذتی می توانند ببرند غیر از این که قابل ترحم وافسرده و همیشه شاکی و نگران باشند... این گونه آدمیان در اطراف ما کم نیستند ...ا
وقتی هم که برایشان از انتخاب و عصیان و خود بودن صحبت کنی ، گویی که داری سخن کفر گویی ؛ هزار بار اینور و آنور را نگاه می کنند که مبادا کسی آنها را با تو ببیند و یا حرفهایتان را بشنود و به همسرش بگویند که او امروز چی شنیده و چی دیده !!! باور کنید که عین حقیقت است ، زنانی که حتی جهل و نادانی و ضعف مطلق خود را به عنوان یکی از صفات حسنه خود بر می شمرند و عنوان می کنند که هر چقدر که زن ضعیفتر باشد و فاقد قدرت تصمیم گیری باشد ، مرد او را بیشتر دوست خواهد داشت ... چرا که مردان ـ زن قوی ـ نمی خواهند وهزاران دلیل یاوه ای که تنها مرهمی بر زخم خودشان می تواند باشد و نه چیز دیگری ...ا
حالا فکرش را بکنید که همین آدم می خواهد یک نسل تربیت کند و تحویل این به اصطلاح جامعه کند؛ با همین دیدگاه وتفکر : که بالاخره مرد از زن بالاتر است وآنقدر به این ترس ولزری که از اوان کودکی همراه ـ وتو گویی که همزادشان بوده ـ عادت کردند که انگار بدون آن زندگی میسر نیست ؛هیچ گاه در طول عمر شان جرأت این را نمی یابند که خودشان باشند و با شجاعت و اطمینان و انتخاب قدم به جلو بگذارند وهیچ کاری را با عشق انجام نمی دهند و عشق و عاشقی همواره چون تابویی دست نیافتنی در گوشه ای از ذهنشان ، خاک ترسشان را می خورد و دست نخورده به خاک تعصب جاهل سپرده می شود ...
از این امر هم نباید غافل نبود که تنها سواد کم یا این گونه مسائل دخیل بوده بلکه بسیاری از مردان به اصطلاح تحصیلکرده و چه و چه واقعا خواهان این گونه زنان هستند و برایشان یک ارزش است...ا
حرف و مصداق در مورد این گونه از آدمیان بسیار است ... فعلا به همین بسنده می کنیم وآنها را با ترس و جهلشان راحت می گذاریم و به بحث خویش ادامه می دهیم
...ادامه دارد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home