درد هنوز هم دامنه دارد
اینهمه ادعا داریم ... سر تا پا غرور و عجب و در کل نمادی هستیم از خود خواهی و خود پرستی ... آخرش هم با تمام اینها با یک درد کوچک وساده چنان از پا می افتیم که دیگر یارای برخاستنمان نیست... یک دارو چنان اثری رویمان می گذارد که 24 ساعت تمام مثل یک تکه گوشت بیجان یک گوشه ای بیفتیم و نتوانیم هیچ حرکتی انجام بدیم... آنجاست که شاید بتوانیم یک شمه ای از مرگ را تجربه کنیم ... همانجا که صدای تلفن را می شنوم اما نمی تونم جواب بدهم...صدای زنگ در را می شنوم اما حوصله از جا بلند شدن را ندارم.. صدای رفت و آمد مردم را می شنوم اما ... انگار که محکوم به سکون و تکان نخوردنی اجباری هستم! ...تعبیر دکتر ازدارو این بود که با این سن و سال... پس آرامش و زورکی... حتی در ان لحظه ای هم که دارم به این فکر می کنم که آخرش چی می شه ؟ خب مگر مرگ حقیقتی غیر از این است ؟بااینکه به سختی نفسی بالا وپایین می رود ! از خودم می پرسم مگر مردن چیز دیگریست ؟ خودم هم خوب میدونم به محض اینکه حالم خوب شد ... دوباره از سر می گیرم... عجب و غرورم را و همه خود خواهیهایم را تا اینکه بعدش چی بشه دوباره... اما این درد لعنتی مثل اینکه این دفعه اصلا ول کن ماجرا نیست...10ـ12 روزه که همینطوری سفت وسخت قلب ما را چسبیده و بی خیال هم نمی شه که نمی شه ! باید دید که بالاخره کی زودتر از پا در می آید...البته من که پوست کلفت تر از این حرفهام ... اصلا دیگه همه قرصها و داروها کنار می گذارم ... حتی اون اسپری بد بو را ...خودش درد گرفته خودش هم باید خوب بشه ا( اینهم در نوع خودش منطقیه !) به هر حال اگر این درد ما را بی خیال بشه ...حرفهای گفتنی بسیاری هست که بگویم ... که فعلا تاب ویارای نوشتن نیست ...ا
هنوز
دامنه دارد
هنوز هم که هنوز است
درد
دامنه دارد
شروع شاخه ادراک
طنین نام نخستین
تکان شاخه خاک
"غرور زخمی و مرهم "
وطعم میوه ممنوع
که تا تنفس سنگ
ادامه خواهد داشت
و درد
هنوز هم دامنه دارد...
5 Comments:
و درد
هنوز هم دامنه دارد
و دامنه دارد
و دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه داردو دامنه دارد
By Anonymous, at May 10, 2005 8:41 PM
سال گشته گی ست اين؟ خواستن اش تمنای ِ هر رگ بی آن که در ميان باشد خواهشی حتی؟
By Anonymous, at May 11, 2005 12:22 PM
thanx...
By Anonymous, at May 11, 2005 12:23 PM
غرورت هنوز زخمیه؟
اونوقت انتظار داری که درد قلبت خوب بشه؟بابا تو دیگه کی هستی؟
By Anonymous, at May 11, 2005 2:27 PM
سلام دوست عزیز! چقدر خوشحال شدم که با این وبلاگ آشنا شدم و ای کاش زودتر به اینجا می اومدم...در ضمن باعث افتخار منه اگه در مورد خاطرات آدم و حوا تو وبلاگت بنویسی...شاد باشی
By Anonymous, at May 13, 2005 1:07 AM
Post a Comment
<< Home