.comment-link {margin-left:.6em;}

حرفهائی به رنگ سکوت

Thursday, May 05, 2005

آخرین ستاره چین



گرچه تو بازی عشقت، همیشه بازنده هستم
دست کم نگیر صدامُ! که هنوزم زنده هستم

من هنوز قاطع و مغرور، آخرین ستاره چینم
خسته تر از برگ پاییز اما باز عاشق ترینم

قد بُلند ترین درختم، توی این کویر عریون
منو از هجوم توفان از شبِ تبر نترسون

مثل اون پلنگ عاشق، توی شبهای سیاهم
زخمیم اما هنوزم فکر بوسیدن ماهم

**

واسه دزدیدن چشمات از ستاره ها گذشتم
از طلوع گریه رفتم، تا غروب سرنوشتم

روی خواب هر ترانه طرح خودسوزی کشیدم
اما از پس سکوتم به جوانه ها رسیدم

با طلوع صبح تازه، بغض من طعم عسل شد
مرثیه بر هجرت تو، شادیِ تُرد غزل شد

**

حالا دیگه از حضورت بی نیازِ بی نیازم
نمی خوام تو بازی عشق به غرور تو ببازم
حسن علیشیری

1 Comments:

  • ممنونم از اشعار رندانه ای که انتخاب می کنید و به خاطر حسن انتخاب هاتون تبریک میگم

    By Blogger amir, at May 09, 2005 11:05 PM  

Post a Comment

<< Home